تلاش یک گیک برای ترک قهوه - چگونه توانستم آن را از بین ببرم

آیا تا به حال دیده اید که یک روز را با سردردهای طاقت فرسا پشت سر بگذارید و بعد به یاد بیاورید که فراموش کرده اید قهوه بنوشید؟ تو تنها نیستی تعداد بسیار زیادی از افراد در تلاش برای ترک قهوه هستند. یک جستجوی ساده در گوگل(Google search) تعداد قابل مقایسه ای از نتایج را برای "ترک قهوه"، " ترک الکل(quit alcohol) " و "ترک مواد مخدر" به دست می دهد. چشمگیر(Impressive) است، درست است؟ با این حال، هیچ کس واقعاً به این یکی آنقدر توجه نمی کند. و در حالی که 2 عادت دیگر توسط جامعه سرزنش می شوند، قهوه در واقع مورد تایید است. به همین دلیل است که در این مقاله قصد دارم نحوه تصمیم گیری برای ترک نوشیدن قهوه، روش انجام آن و تأثیر آن بر خواب و سطح انرژی(sleep and energy levels) من را شرح دهم . خود گیک(self geek) بودن کمیبا بیش از 9 ماه داده‌های دقیق درباره خودم، می‌توانم تعدادی از علائم حیاتی را با آزمایش‌هایی که روی خودم انجام می‌دهم مرتبط کنم. بیا شروع کنیم:

تاریخچه من با نوشیدن قهوه

از کلاس نهم شروع به نوشیدن قهوه کردم. من در المپیادهای ریاضی شرکت می کردم و شب های زیادی را صرف تحقیق در مورد مفاهیم ریاضی(research math) و حل مسائل می کردم. چرا این کار را کردم؟ به چندین دلیل. اول(First) از همه، من شرکت داشتم: من تنها کسی نبودم که به عنوان یک جغد شب(night owl) در تلاش برای حل مسائل پیچیده ریاضی آنلاین بودم. دوم(Second) اینکه دبیرستان من در حال بازسازی بود و قرار شد بعد از ظهر و عصر به کلاس برویم. این بهانه عالی برای بیدار ماندن بیشتر شب بود، درست است؟

در اواخر دوران دبیرستانم، اوضاع بدتر شد. در زمستان سال آخر، سعی می کردم برای چندین دانشگاه ایالات متحده اپلای کنم، در حالی که همه چیز را کنار هم نگه داشتم. من در نهایت یک ماه کامل از شب های 4 ساعته را انجام دادم، و گیلاس بالای آن یک ماراتن 48 ساعته بود تا همه چیز را تمام کنم و برنامه ها را به موقع ارسال کنم.

سپس دانشگاه(University) آمد . ما تا دیروقت بیدار می ماندیم و مطالبی را که به آنها علاقه مند بودیم می خواندیم، گاهی اوقات مهمانی می گرفتیم یا سعی می کردیم همه چیز را قبل از امتحان جمع کنیم. شب های قبل از امتحان باید برید کلاس های دانشگاه ما رو ببینید. تعجب خواهید کرد که چند نفر را در آنجا خواهید یافت که خوابیده اند (اشتباه. منظورم مطالعه بود). آن روزها بدون اینکه حوصله شمردن فنجان ها را داشته باشم، بی خیال قهوه می خوردم. علاوه بر این، قهوه ارزان است، درست است؟ شما می توانید یک فنجان قهوه خوب را در بسیاری از نقاط بخارست(Bucharest) با قیمتی در حدود 50 تا 1 دلار دریافت کنید.

در طول تحصیل در دانشگاه، با یکی از دوستان قدیمی که به تازگی به عنوان رهبر تیم در یک شرکت جهانی ارتقا یافته بود، شروع به کار کردم. طبیعتاً، من این کار را در سخت ترین لحظه برنامه درسی انجام دادم، سال آخر، زمانی که همه همکاران دیگر شغل خود را رها می کردند. خیلی خوب بود که آدم بدی باشی، درسته؟ من در نهایت 90 تا 100 ساعت در هفته(hour workweeks) کار می کردم و گاهی اوقات روشنایی روز را نمی دیدم. حتی اگر کار پاره وقت خود بخش کوچکی از آن را به خود اختصاص دهد.

بعد دانشگاه رو تموم کردم و سریع تصمیم گرفتم برم دکتری(PhD) . با خودم فکر می کردم که کمی دستمزد می تواند تضمین کند که می توانم روی هر کاری که می خواهم کار کنم، در حالی که حقوق می گیرم. من نمی دانستم! من مجبور شدم در حین انجام سایر وظایفم (درگیر شدن در پروژه های اروپایی و تدریس) فضا را برای تحقیق باز کنم. هر وقت احساس می کردم دیگر نمی توانم ادامه دهم، قهوه همیشه آنجا بود، همین نزدیکی. یک دوست قابل اعتماد!

در نهایت، آنقدر از دانشگاه ناامید شدم که به یک استارتاپ فناوری پیوستم(tech startup) . در حالی که در ابتدا می خواستم دکتری(PhD) را رها کنم، تصمیم گرفتم آن را به پایان برسانم و 6 ماه متوالی کار بدون وقفه، روز و شب(day and night) ، آخر هفته یا روزهای هفته(weekend or weekday) را پشت سر گذاشتم . در این مرحله، اوضاع واقعاً از کنترل خارج می شد. نوشیدن 4 فنجان در روز (و مردم، به ویژه از ایالات متحده، بارها به من گفتند که قهوه رومانیایی چقدر قوی است). و مکمل آن با مقدار زیادی شکلات.

و بعد از آن آسانتر نشد. به محض اینکه دکترای(PhD) خود را تمام کردم ، در نهایت یک پروژه عظیم را به دست آوردیم و همزمان یک پروژه عظیم را ارسال کردیم. و غیره.

یک زمانی تصمیم گرفتم که رابطه من با قهوه تغییر کند.

انگیزه(Motivation) - چه چیزی باعث تصمیم من(My Decision) برای ترک نوشیدن قهوه شد(Drinking Coffee) ؟

تعداد زیادی از ما وجود دارد که از روشی که قهوه(way coffee) زندگی ما را تسخیر کرده است ناامید هستیم. وقتی در سوپرمارکت یا مرکز خرید(shopping mall) هستید، به اطراف خود نگاهی بیندازید و متوجه وسعت صنعت قهوه(coffee industry) خواهید شد . به بخش محصولات کافئین دار در سوپرمارکت یا به روال روزانه عزیزان خود توجه زیادی داشته باشید . (Pay)روز آنها چگونه شروع می شود؟ با قهوه، درسته؟

وقتی متوجه حقایق زیر شدم تصمیم گرفتم قهوه را ترک کنم:

  • فراموش کردن آن، یا تلاش برای ننوشیدن آن در یک روز خاص، زمان بسیار سختی را برای من به همراه داشت. بنابراین یا من این ماده را همیشه در بدنم نگه می دارم یا اصلاً ندارم.
  • من از آن برای خاموش کردن سیگنال هایی استفاده می کردم که بدنم می خواست به من ارسال کند. هر وقت به من می گفت خسته است، با قهوه (و شاید هم کمی شکلات) آن را خاموش می کردم.
  • رابطه من با قهوه در طول سال ها تنزل پیدا کرده بود و بهبود نیافت. حتی ثابت نمی ماند. یک یا دو قهوه فقط برای "شروع" بدون تأثیر واقعی لازم بود.

ترک قهوه، اختراع مجدد

اعتراف می کنم، در آن زمان روی هیچ روشی تحقیق نکردم. شاید من فقط اعتماد به نفس دیوانه‌واری داشتم که می‌توانم آن را به تنهایی انجام دهم. با نگاه کردن به گذشته، در بهترین حالت ساده لوح بودم. زیرا یک تلاش ناموفق به طور چشمگیری شانس شما را برای ترک سیگار در آینده کاهش می دهد. از نظر غذا، این به این معناست: هرچه رژیم های ناموفق تر، شانس لاغر نشدن بیشتر است.

تنها چیزی که در ذهن داشتم یک اصل راهنما بود که در بیشتر پیشرفت‌های زندگی‌ام به کار می‌برم: بهبودهای کوچک و تدریجی انجام دهم که پایدار باشند و قبل از اقدام اندازه‌گیری شوند.(All I had in mind is one guiding principle that I apply to most of my life improvements: make small, gradual improvements that are sustainable and measure before acting.)

وقتی تصمیم گرفتم قهوه را به طور کامل ترک کنم، از قبل مصرف آن را کم کرده بودم. ماه های قبل پر از کوکاکولا و قهوه(Coke and coffee) بود و من داشتم نگران می شدم. ابتدا شروع به اندازه‌گیری کردم و متوجه شدم که حدود 30 قهوه در یک بازه زمانی 2 هفته می‌نوشم و بیشتر آنها در روزهای هفته. پس از دیدن اعداد، چشم انداز رسیدن به صفر بسیار دلهره آور بود.

نکته کلیدی در این مرحله این بود که آن را به عنوان یک فرآیند طولانی مدت(term process) در نظر بگیریم . یک سال 52 هفته دارد. اگر راهی پیدا کردم که هر 2 هفته یک بار از تعداد قهوه ها کم کنم، ظرف یک سال تمام می شود! البته، وارد کردن داده‌ها توسط خودم انجام می‌شود، زیرا در آن زمان Vessyl وجود نداشت . با این حال، نظریه شخصی من این است که با توجه به مزایای کافی، افراد به جای جستجوی یک راه خودکار، وارد کردن داده ها را خودشان انجام می دهند.

در ادبیات مربوط به ترک سیگار، کاری که من سعی کردم انجام دهم، «کاهش تدریجی» نام دارد. مکاتب فکری متعددی وجود دارد، و آنها عمدتاً بین این روش (یا مشابه) و ترک ناگهانی ("بوقلمون سرد") تقسیم می شوند. کاهش تدریجی و مشتقات آن در کارآزمایی ها (با اندازه گیری عود پس از 6 ماه یا 1 سال) بسیار مؤثرتر است.

در مجموع 8 هفته طول کشید تا قهوه را به طور کامل ترک کنم. و در پایان آزمون نهایی را داشتم: سفر به ایالات متحده و بازگشت در 5 روز برای یک کنفرانس -(conference —) و ننوشیدن قهوه! من این یکی را با رنگ های بالا پشت سر گذاشتم هر چند سخت بود و فکر می کنم به دلیل کمبود قهوه راحت تر توانستم از جت لگ عبور کنم.(jet lag)

اسپرینت های من برای ترک قهوه

من یک مهندس نرم افزار(software engineer) هستم و تقریباً به همه چیز با دیدگاه یک مهندس برخورد می کنم. با آموختن از روش چابک، به ترک قهوه در دو هفته دویدن نزدیک شدم. در اینجا مروری کوتاه بر اسپرینت های خود خواهم داشت. از لحظه ای که تصمیم به ترک آن گرفتم تا انجام آن، در مجموع 4 دوی سرعت طول کشید - حدود 56 روز:

  • Sprint #1 (March 17th - March 30th) — only measured the coffee I drank. Result: 28 cups.

  • Sprint #2 (March 31st - April 13th) — only measured the coffee I drank. Result: 26 cups.

  • Sprint #3 (April 14th - April 27th) - فقط قهوه ای را که من نوشیده ام اندازه گرفت. نتیجه: 26 فنجان و سردرد شدید در روز آخر ( 27 آوریل(April 27th) )، زیرا فراموش کرده بودم قهوه بنوشم. این زمانی بود که واقعاً تصمیم گرفتم ترک کنم.

    چگونه، کاملا، قهوه، دوی سرعت، سلامتی

  • Sprint #4 (April 28th - May 11th) — added the goal of drinking a maximum of 20 coffees. I was helped by the fact that I visited London between May 1st-May 4th, so I did not really have to wake up to an alarm clock during a few of those days. I ended up getting by on one coffee per day during my London visit, and on 2 daily coffees for most of the other days.

  • Sprint #5 (May 12th - May 25th) — I realised that my previous goal was too aggressive and highly dependent on context. I decided to improve my previous goal only by a little and set it to a maximum of 17 coffees. In the first week I drank my coffee only during weekdays, and I was struck by a nasty cold in the second week. That prompted me to rest more in order to get through it, and I barely reached my goal. This proved to be context-dependent again.

  • Sprint #6 (May 26th - June 8th) — changed my goal again to drinking only 14 coffees and I ended drinking only 10. I was away at the seaside with my wife and friends in the June 7th-June 9th period, so that helped a bit with my mental dependency as well. I was very encouraged by the fact that I was managing to be productive during the day even without coffee, as my comment from May 28th reads: "productive workday with 0 coffee. YAY!".

  • Sprint #7 (June 9th - June 22nd) — during this sprint I drank my last coffee in the first day (June 9th), and decided to go cold turkey at this point. I had gathered enough momentum and I had a very good test coming up in the next week, so I took the plunge. The most difficult part of this sprint was that while at the conference in USA, I was feeling groggy all the time and they only had black tea or green tea at best, which I tried to avoid at all costs. However, I over-compensated for my tiredness (an average of about 4 hours of sleep a night, including sleeping on a plane) with eating a lot of junk food. Even though I successfully reached my coffee goal at the end of the sprint, I did it at the cost of other health-related aspects: gained 2 kg (4.4 lbs) and was unable to find the mental energy to log my food.

  • چگونه یک اسپرینت کار می کند

    اول(First) از همه، من داشبورد اسپرینت خود را (معمولاً صفحه گسترده گوگل(Google Spreadsheet) ) هر روز صبح در برنامه روزانه خود بررسی می کنم. من با قرار دادن داده هایم در صفحه گسترده، مانع ورود را بسیار کم کردم، زیرا می دانستم که روال صبحگاهی(morning routine) من می تواند به راحتی در تعطیلات آخر هفته و سفرها مختل شود. فقط نگاه کردن به هدف و پیشرفت فعلی باعث می شود تا بقیه روز از آنچه باید به آن توجه کنم آگاه شوم.

    در حالی که به تدریج در دوی سرعت پیشرفت می کنم، طبیعتاً تمایل دارم تا در پایان برای رسیدن به هدفم جاه طلب تر شوم. اینجاست که واقعاً مهم است که اهداف تهاجمی کمتری داشته باشید - تقلا برای رسیدن به آنها آسان تر خواهد بود و قابل قبول تر است که آنها قابل دسترسی باشند.

    در اواخر دوی سرعت، شروع به فکر کردن به اهداف بعدی می کنم. من معمولاً 2-3 گل برای دوی سرعت داشتم و معمولاً یکی از آنها به وزن مربوط می شد (چون در آن مرحله وزن کم می کردم).

    بعد از هر دوی سرعت، من یک دور نگر کوچک برای دویدن(sprint retrospective) دارم ، تا بفهمم چرا به اهدافم دست یافته ام (یا در دستیابی به آن ناکام بوده ام)، و چگونه باید به آنها نزدیک شد.

    من سعی می کنم از داشتن بیش از 3 هدف برای یک سرعت پرهیز کنم، زیرا برای من دشوار است که ذهنم را روی نتایج زیاد متمرکز کنم. احتمالاً بهترین کار داشتن تنها یک هدف است، اما این به درجه ای از صبر نیاز دارد که بسیاری از مردم (از جمله خود من) آن را نداریم.

    آیا ترک قهوه (Does Quitting Coffee Improve)کیفیت خواب(Sleep Quality) شما را بهبود می بخشد ؟

    من بسیار هیجان زده بودم که داده های خواب خود را از BodyMedia خود جمع آوری کنم و ببینم آیا بعد از ترک قهوه بهبودهای طولانی مدتی در کیفیت خواب من وجود دارد یا خیر. نتیجه گیری من این است که وجود دارد، اما با ایجاد تغییرات مهم دیگر در زندگی من (مانند تغییر مسیر شغلی(career path) ) مختل شدند. همچنین، من "فقط" حدود 8 ماه اطلاعات در مورد خودم دارم. و این ممکن است زیاد به نظر برسد، اما وقتی سعی کنید آن را خرد کنید، متوجه خواهید شد که به چیزهای بیشتری نیاز دارید.

    برای این منظور، یک نمره خواب(sleep score) برای خودم اختراع کردم که میانگین 4 معیار زیر است که آن را " نمره خواب(sleep score) ترکیبی" می نامم :

    • نمره خواب(Sleep score) برای کل شب (درصد زمان دراز کشیدن در رختخواب که در آن واقعاً خوابیده بودم).
    • نمره خواب(Sleep score) برای ساعت اول (این به این دلیل است که من قبلاً در به خواب رفتن مشکل داشتم؛ من فردی بیش فعال هستم و نوشیدن قهوه(person and drinking coffee) نیز کمکی نکرد).
    • زمان به خواب رفتن (تعداد دقیقه ای که برای به خواب رفتن طول می کشد). این دقیق نیست زیرا سنسور نمی تواند بین من در حال تماشای فیلم یا من در تلاش برای به خواب رفتن تمایز قائل شود. در آینده راهی برای اندازه گیری آن فکر خواهم کرد.
    • تعداد(Number) فواصل خواب شناسایی شده توسط BodyMedia (یا در اصطلاح خواب - تعداد دور زدن و چرخش(toss & turns) ).

    هر یک از این معیارها بین 0 تا 100 نرمال شده و میانگین گیری شدند. من همین کار را برای تعداد قهوه ها (ضرب در 33، زیرا در حالی که آنها را ثبت می کردم بیشتر از 3 قهوه در روز ننوشیدم) انجام دادم و آنها را در نمودار زیر مقایسه کردم:

    چگونه، کاملا، قهوه، دوی سرعت، سلامتی

    نمودار افزایش کیفیت خواب (نمودار قرمز) را در ماه جولای(July) و اوایل آگوست(August) نشان می دهد. به دنبال آن یک فرورفتگی آشکار رخ می دهد، زیرا در حال تغییر شغل بودم که برای هر کسی استرس زا است. همانطور که می بینید، اکنون نمره خواب(sleep score) من بسیار پایدارتر است و بیشتر و بیشتر از 75 بالاتر است.

    برای خواب، از میانگین متحرک استفاده کردم (یک فرمول ریاضی(mathematical formula) که در آن مقادیر قدیمی‌تر از مقادیر جدیدتر اهمیت کمتری دارند)، زیرا سعی می‌کردم روندهای بلندمدت را بهتر ببینم. در ابتدا، از اینکه هیچ پیشرفت واضحی به سمت بالا وجود نداشت، ناامید شدم. اما حدس می‌زنم انتظاراتم را از دو جهت اشتباه تنظیم کرده بودم:

    • هیچ حسگری نمی تواند میزان استراحت شما در صبح را اندازه گیری کند. این چیزی است که در واقع پس از ترک قهوه بهبود یافته است. من راهی برای اندازه گیری عوارض جانبی آن در طولانی مدت به منظور انجام آزمایشات بیشتر فکر خواهم کرد.
    • حتی یک % improvement چندان قابل قبول نیست. این بدان معناست که در یک یا دو سال، با توجه به جاه‌طلبی کافی، می‌توانم به خوابی تقریباً کامل برسم.

    از آنجایی که من در مجموع 7 اسپرینت (حدود 100 روز) قبل از ترک قهوه داشتم، و تقریباً به همان اندازه اطلاعات در مورد خواب بعد از آن داشتم، تصمیم گرفتم نمره خواب را(sleep score) برای day D and day D+100 مقایسه کنم، آن را نمودار کنم و آن را جمع آوری کنم. این به من می گوید که آیا واقعاً بهتر می خوابم یا نه.

    چگونه، کاملا، قهوه، دوی سرعت، سلامتی

    و اینجاست. نمودار آبی(blue graph) بزرگی که می بینید، افزایش کیفیت خواب است که من در یک دوره 3 ماهه دریافت کردم (هر زمان که بالاتر از سطح زمین باشد، به این معنی است که در مجموع بهتر از دوره قبلی می خوابم).

    این نمودار کاملاً قابل قبول است. بلافاصله پس از ترک قهوه، دوره پایدارتری را پشت سر گذاشتم، جایی که سعی کردم کمی استراحت کنم و(rest and charge) باتری هایم را شارژ کنم. و اخیراً شروع به کار بر روی مجموعه‌ای از پروژه‌های شخصی کرده‌ام (از جمله این مقالات) که بازگشت کیفیت خواب را توضیح می‌دهد. با این حال، دو نکته بسیار مهم وجود دارد:

    • تپه بزرگ به سمت بالا (upward hill)نمره خواب(sleep score) تجمعی به این معنی است که من دائماً برای یک دوره زمانی خوب خواب بهتری نسبت به قبل داشتم.
    • این واقعیت که با وجود اینکه دوره سختی را پشت سر گذاشتم، در حال حاضر در حال بهبودی هستم، نشان می دهد که توانایی من برای گذراندن دوره های سخت به دلیل ترک قهوه تغییری نکرده است. که(Which) به خودی خود یک دستاورد بزرگ است.

    سایر فواید ترک قهوه

    اول(First) از همه، من روزم را سریعتر(day quicker) شروع می کنم . من هر روز 5 تا 10 دقیقه اضافه داشتم که صرف تهیه قهوه و نوشیدن(coffee and drinking) آن می شد.

    من حتی پس از ساعات کمتری خواب، بیشتر از خواب بیدار می شوم. و هر زمان که بدنم به من بگوید که وقتش است بیشتر استراحت می کنم. به همین دلیل بهره وری من به طور قابل توجهی بهبود یافته است و تمایل دارم بیشتر روی کاری که انجام می دهم تمرکز کنم.

    الان خوابیدن خیلی راحت تره از آنجایی که من روزه متناوب (IF)(intermittent fasting (IF)) را نیز تمرین می‌کنم ، در ساعات پایانی عصر واقعا خسته هستم و چند دقیقه مطالعه با کیندل(Kindle) من کافی است تا من را سریع و کارآمد بخواباند.

    مهمتر از همه، من بدنم را بهتر می شناسم. من می دانم که کدام غذاها آن را به درستی تغذیه می کنند و کدام ها را تغذیه نمی کنند و چگونه می توانم بر سطح انرژی آن تأثیر بگذارم. حالا می توانم بدوم، اما نمی توانم پنهان شوم. هیچ قهوه ای برای سرکوب سیگنال هایی که می خواهد به من ارسال کند وجود ندارد.

    نتیجه

    اول(First) از همه، احساس بسیار خوبی دارم که قهوه را از سیستم من خارج کنم. اما این یک عادت عمیقاً ریشه دار و رویداد اجتماعی است، به ویژه در مشاغل اداری، و رهایی از آن بسیار سخت است. دلم برای قهوه صبح(morning coffee) با همسرم یا با همکارانم تنگ شده است.

    مفهوم دستاوردهای افزایشی در ترک قهوه بسیار موفق بوده است - و نکته ارزشمند این بود که من می توانستم فعالیت خود را به عنوان یک مهندس نرم افزار(software engineer) (با استفاده از اسپرینت) سازماندهی کنم. یک بار دیگر، شواهد محکمی وجود دارد که فرآیند مهمتر از نتیجه است.

    من بسیار خوشحال شدم که دیدم وضعیت موجود(status quo) را می توان به چالش کشید. آیا واقعاً به قهوه نیاز دارم؟ شاید نه. آیا به شما آسیب می رساند؟ قطعا برای من اینطور بود. آیا شما هم داستان های مشابهی دارید؟ من دوست دارم نظر شما را بشنوم!

    آندری اسماعیل یک مهندس نرم افزار باتجربه با تجربه راه اندازی و دکترای هوش مصنوعی است. او در 6 ماه 50 پوند وزن کم کرده است و در حال حاضر روی یک برنامه مربیگری تناسب اندام برای افراد حرفه ای کار می کند که در سایت WWEIGHT LOSS FOR ENGINEERS(WEIGHT LOSS FOR ENGINEERS) در دسترس است.(Andrei Ismail is an experienced software engineer with startup experience under his belt and a PhD in Artificial Intelligence. He has lost 50 pounds in 6 months and is currently working on a fitness coaching program for geeks, available at WEIGHT LOSS FOR ENGINEERS.)



    About the author

    من یک مهندس نرم افزار و وبلاگ نویس با نزدیک به 10 سال تجربه در این زمینه هستم. من در ایجاد بررسی ابزارها و آموزش‌ها برای پلتفرم‌های مک و ویندوز، و همچنین ارائه نظرات تخصصی درباره موضوعات توسعه نرم‌افزار تخصص دارم. من همچنین یک سخنران و مدرس حرفه ای هستم و در کنفرانس های فناوری در سراسر جهان ارائه کرده ام.



    Related posts